سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] مرگ نزدیک است و همصحبتى دنیا اندک . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :4
کل بازدید :35556
تعداد کل یاداشته ها : 40
103/2/14
5:23 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلمی[38]
دنیا مکان تعقل و تفکر حکمت است پس اندیشه کن تا ماندنت باعث سرافرازی خالقت گردد

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

دوستان عیدتان مبارک

مبعث بزرگترین اتفاق تاریخ و کامل ترین لطف خدا بر بنده اش

طلوعی تازه

مبعث، روز بیداری عاطفه هایی است که در خواب عظیم غفلت انسانیتْ آرمیده بودند. روز شکوفایی ارزش هایی است که قرن ها در خاک تیره جهلْ مدفون می شد. روز برانگیختن خردهایی است که در کابوس دهشت ناک هوس پرستی ها، خرافه گرایی ها و جهل پیشگی ها، پریشان گشته بود.

  

آن هنگام که پیامبر آخرین در بیست و هفتمین روز رجبْ به نجات انسان ها شتافت، گل های عاطفه از سرزمین دل ها رویید، بذر ارزش ها در دشت تفتیده جان ها پاشیده شد و خِردهای خفته، با بانگ بیدارباش محمّد، طلوعی تازه گرفت.

پایان تباهی

جهلْ بر جانِ بی توان جامعه، سایه سیاهی افکنده بود و با چنگال عفریتی خود، جمال انسانیت را می خراشید. نفرت، نفرین ماندگار مردمان و شقاوت، عادت همیشگی شان گشته بود. کرامت های انسانی، قربانی بت های باطل می گشت و شرک در شریان اندیشه ها جاری بود. زنان، زندانیان بی پناه زندان حقارت بودند و دخترکان معصوم، زنده به گورشدگان قبرهای قساوت.

مبعث پیامبرخاتم صلی الله علیه و آله پایان همه این تباهی ها و سیاهی ها، روز مرگ جهل ها و ابوجهل ها، روز خشکیدن شریان شرک و روز مرگ تمامی حقارت ها، شقاوت ها و قساوت ها بود.

منّت آفریدگار

«بعثت» نعمت خدا بر بشریت است و منّت آفریدگار بر انسان. «حَرا» مهبطی بود که جلوه گاه نور خدا گشت و پیام نو در رواق هستی طنین انداز شد. بعثت طلوعی بود که خورشید حق را از خاور تاریخ، تاباند.

27 رجب، از جلوه های بی پایانی بود که شعاعش تا کرانه های ناپیدای زمان گسترش یافت. مبعث، فصلی بهاری در پهنه قرون بود که خداوند، محمّد را هم چون گلی زیبا بر دامن رسالت نهاد و سرزمین بطحا را با فروغ چهره این خورشیدْ، تابان کرد. محمّد آمد تا ظلمت جاهلیّت را بزداید، فطرت ها را برانگیزد و بشریت را به کمال رساند. دامنه بعثتِ آن مبعوث خاتم تا همیشه روزگار گسترده است و پرچم نامش، بر بام بلند گیتی در اهتزاز ابدی است.

فروغ وحی

هستی اگر صدفی گوهرپرور است، آن گوهر، وجود حضرت رسول صلی الله علیه و آله است که به «تکوین» معنا بخشیده است و خداوند را، چه تدبیرهای شگفت و زیباست در آراستن چهره خلقت و افروختن مشعل هدایت.

خدا خواست تا چهره آفرینش را روشن کند «محمّد» را آفرید، خواست تا بر آدمیان منّت نهد و تاریخشان را به طراوت بهار مبدّل سازد و شب کائنات را به روز روشنایی و فروغ وحی بیاراید، «مصطفی» را برگزید. «آمنه» مادری بود که به این فرزند کرامت یافت. مکّه شهری بود که به این مولود مفتخر شد و «حَرا» مهبطی بود که جلوه گاه نور خدا گشت. محمّد دیباچه زرّین کتابی بود که کلماتش جوشیده از وحی و فرود آمده از عرش و نازل شده از ملکوت بود.

روز بارش برکت

بعثت محمّد از الطاف بی پایان خداوندی بود که جلوه های شکوه مندش تا کرانه های ناپیدای زمان امتداد یافته است. در آن روز آسمانی، پس از قرن ها خشک سالی معنویتِ مزرعه حیات، ابرهای سایه گستر رحمت الهی بر کویر اندیشه ها سایه انداخت و باران عشق، مهر ورزیدن و مهربان زیستن بر کویر تفتیده دل ها بارید. باردیگر باغ رسالت به بار نشست و زیباترین شکوفه هستی شکوفا شد و دل نورانی محمّد، تجلّی گاه نام و کلام خدای سلام و آیین اسلام گشت.

روز مبعث، روز بارش برکت، روز سربلندی انسان و روز بلندای بانگ توحید، بر همه گیتی مبارک.

تنها شاهد زمینی

در دفتر تاریخ زمان و در کتاب جغرافیای زمین، حجاز قطعه ای است از کره خاکی که قلب حقیقی گیتی، «مکّه» سرزمین زمزم و صفا، سعی و مَروه، و مشعر و منی را در خود محصور کرده است. در شمال شرقی این شهر، کوهی بلند با غاری به قدر قامت یک انسان و با قدمت تاریخ اسلام، سر برافراشته است؛ غار «حَرا» مهبط وحی خدا، مطاف فرشتگان آسمانی و خلوت گاه اشک ها، حرف ها و مناجات های آخرین سفیر الهی بوده است.

امروز مردمانِ عاشق، با گذر از سنگ های بسیار، خود را به آستان این غار می رسانند تا عبادت گاه عزیزترین بنده خدا را به تماشا بنشینند و در دلِ این تنها شاهد زمینی آن شبِ رازانگیز، زمزمه های وحی الهی را با ضمیر احساس بیابند.

اولین گل واژه وحی

روز، پلک هایش را بسته بود. صحرا، تن آفتاب سوخته اش را در خُنکای سحر می شست. سکوت، سایه ای وهم انگیز بر دل شب انداخته بود. محمّد امین، شبان گله های مردم مکّه، به روال همه وقت هایی که دور از غوغای شهر برای مناجات با خدا به دل کوه پناه می برد، در گوشه غار به افق های دور دست چشم داشت. آن شب، شب 27 رجب بود و محمّد غرق در اندیشه، که ناگاه صدایی گیرا و گرم در فضا پیچید: بخوان. محمّد در هراس وهم آلود به اطراف نگریست. صدا دوباره گفت: بخوان. این بار محمّد با بیم و تردید گفت: من خواندن نمی دانم. صدا پاسخ داد: بخوان به نام پروردگارت که بیافرید. آدمی را از لخته خونی آفرید. بخوان و پروردگار تو ارج مندترین است؛ همو که با قلم آموخت و به آدمی آن چه را نمی دانست، بیاموخت.

و او هرچه را که فرشته وحی فروخوانده بود باز خواند. این اولین گل واژه وحی بود که بر آخرین پیامبر خدا فرود آمد.

شکوه مندترین لحظه تاریخ

تقویم زمان با 27 رجب ورق خورده بود و اینک شهر مکّه، در بستر شبی رازانگیزْ هم آغوش با سکوتی عمیق، انتظار حادثه ای شگرف را می کشید. آن شب نبض زمین در دل غار حَرا می تپید و زمان، منتظر تولّد شکوه مندترین لحظه تاریخ خود بود. فردا روز آخرین صبح دنیای جاهلیت کهنه بود و نخستین فجر دنیای معنویت نو. فاصله باریک این دو دنیای کهنه و نو را شب 27 رجب پدید آورده بود؛ اول در وجود یک تن و سپس در کالبد میلیون ها آدمی. این یک تنْ همان محمّد، آشنای صمیمی کوه حَرا بود که می خواست با تاج رسالتی که امشب بر سر می نهاد، فرداهای تاریخ را به گونه ای دیگر رقم زند.

انتخاب خداوندی

بیست و هفتمین روز ازماه رجب، نخستین باری بود که غار حَرا خلوت گاه همیشگی پیامبر صلی الله علیه و آله چهره ای تازه به خود گرفته بود؛ چرا که انوار الهی و آیات آغاز دعوتی عظیم و بزرگ که می خواست جهان را فراگیرد، جلوه ای خاص و درخشندگی خیره کننده ای به او بخشیده بود. این بار پروردگار بزرگ، قلب خاضع محمّد را برترین قلب ها و پرظرفیت ترین دل ها یافت و او را شایسته پیامبری خود دید. در آن هنگام مردی از تبار پاکان و از سلاله ابراهیم بت شکن، برسریر نبوّت می نشست که کامل ترین انسان بود و شایسته ترین فردْ برای دریافت مدال پرافتخار رسالت.

عصاره همه پیامبران الهی

محمّد اولین نور، آخرین فرستاده، برترین انسان و گل سرسبد هستی بود. او برانگیخته شد تا تلاش همه انبیای الهی را فرجامی جاودانه باشد. او چونان نوح نبی مستضعفان را برکشتی هدایت و نجات نشاند، ابراهیم وار بر بت های زر و زور و تزویر شورید، با عصای هوشیاری موسایی اشْ نیرنگ ها وهزاررنگی ها را باز شناساند و با خُلقی عظیم و دمی مسیحایی، در کالبد بی جان جهانْ روح ایمان و مهر دمید. محمّد، عصاره همه پیشوایان آسمانی بود.

جاودانه ترین حادثه تاریخ

بدون تردید، رسالت پیامبرمکرم اسلام صلی الله علیه و آله بزرگ ترین، عمیق ترین و جاودانه ترین حادثه تاریخ حیات بشر بوده و هم چنان تا کرانه های زمان خواهد ماند. انوار تاب ناک رستاخیزی که محمّد صلی الله علیه و آله بنیان نهاد، اگرچه از جزیرة العرب سرچشمه داشت، ولی شعاع فروزانشْ همه گیتی را در برگرفت و تا همیشه روزگار نیز به پرتوافشانی خویش ادامه خواهد داد.

مبعث، بزرگ ترین روز تاریخ بشر

مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه خامنه ای ـ دام عزّه ـ درباره عظمت بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده اند: «روز مبعث، بی شک بزرگ ترین روز تاریخ بشر است؛ زیرا هم آن کسی که طرف خطاب خداند قرار گرفت و مأموریت بر دوش او گذاشه شد، یعنی وجود مکرم نبی بزرگ وار اسلام صلی الله علیه و آله بزرگ ترین انسان تاریخ و عظیم ترین پدیده عالم وجود و مظهر اسم اعظم ذات اقدس الهی است... و هم از این جهت که آن مأموریتی که بر دوش این انسان بزرگ گذاشته شد، یعنی هدایت مردم به سوی نور، برداشتن بارهای سنگین از روی دوش بشر و تمهید یک دنیای مناسب وجود انسان...، وظیفه بسیار بزرگی بود؛ یعنی هم مخاطبْ بزرگ ترین است هم وظیفه، بزرگ ترین است؛ پس این روز، بزرگ ترین و عزیزترین روز تاریخ است».

 

 


قدر